دشت جنون
در رثای کربلا
کربلا در خاک و خون
لاله ها در شط خون
دیده ها را می شکافد
تیغ خنجر ؛ خصم دون
در گلوگاه عطش ؛ لب تشنگان
همه جا شعله تیر؛ همه جا سینه صد پاره تن
تن صد پاره اسیر دل خاک
گرمی عشق وجود
تب و تاب ملکوت
عاقبت ؛ این داستان اندر لحوف
حاصلش را خوانده ایم و خوانده اند و باز هم.....
همه جا دشت جنون
سروده شده : در تاریخ 29 آبان 1389
منسوب به شمس تبریزی
من؛ گنگ خواب دیده و خلقی تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنید نش
شمس تبریزی
عرصه سخن ؛ بس تنگ است ! عرصه معنی فراخ
از سخن پیش تر آ ؛ تا فراخی بینی و عرصه بینی
سعدی
صاحبدلی به مدرسه آمد ؛ زخانگاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم :میان عابد و عالم ؛ چه فرق بود؟
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت : آن گلیم خویش به در می برد زموج
وین جهد می کند که بگیرد غریق را
جنید بغدادی
جنید را گفتند :
اکنون چرا سماع نمی کنی؟
گفت : ......با که سماع کنم؟!
گفتند از برای خود بشنو!
گفت : .......از که بشنوم ؟!
عارفه: رابعه عد ویه( فوت 135 هجری) در مناقب العارفین - افلاکی
گفت : میروم آتش در بهشت زنم ! و آب بر دوزخ ریزم !
تا این هر دو حجاب رهزن ؛ از میانه برخیزند و مقصد معین شود .
و بندگان خدا ؛ خدا را ؛ بی غرض رجا و علت خوف ؛ خدمت کنند
مولانا
اشتباهی هست لفظی در میان
لیک خود کو آسمان کو ریسمان
خود کجا کو آسمان کو ریسمان
می نگیرد مغز ما این داستان
حافظ
جریده رو که گذر گاه عافیت تنگ است
جلال الممالک
جدائی تا نیفتد دوست قدر دوست کی داند
شکسته استخوان داند بهاء مومیایی را
حافظ
در بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست
ضرورت عمل گرایى
حکمت 23
(اخلاقى، اجتماعى)
و درود خدا بر او، فرمود: کسى که کردارش او را به جایى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جایى نخواهد رسانید.
ترس از خدا در فزونى نعمتها
حکمت 25
اخلاقی
و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم زمانى که خدا را مىبینى که انواع نعمتها را به تو مىرساند تو در حالى که معصیت کارى، بترس.
ضرورت ترک آداب جاهل
حکمت 37
(اخلاقى، سیاسى، تربیتى)
و درود خدا بر او، فرمود: (در سر راه صفّین دهقانان شهر انبار«» تا امام را دیدند پیاده شده، و پیشاپیش آن حضرت مىدویدند. فرمود چرا چنین مىکنید گفتند عادتى است که پادشاهان خود را احترام مىکردیم، فرمود) به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودى نبردند، و شما در دنیا با آن خود را به زحمت مىافکنید،
و در آخرت دچار رنج و زحمت مىگردید، و چه زیانبار است رنجى که عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسایشى که با آن، امان از آتش جهنّم باشد.
راه شناخت عاقل و احمق
حکمت 40
اخلاقی
و درود خدا بر او، فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.«»
(این از سخنان ارزشمند و شگفتى آور است، که عاقل زبانش را بدون مشورت و فکر و سنجش رها نمىسازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آید مىگوید بدون فکر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مىگیرد). (حکمت 40 به گونه دیگرى نیز نقل شده)
راه شناخت عاقل و احمق
حکمت 41
اخلاقی
و درود خدا بر او، فرمود: قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد
بسمه تعالی
پند و اندرز بزرگان
مطالب این فصل و فصولی که به روزهای دیگر موکول کرده ام اقتباس از کتاب ارزشمند دریای جان و گوهر جان اثر هلموت ریتر عطار شناس پرآوازه آلمانی که کرسی شرق شناسی و ایران شناسی را دارا است به شما عزیزان تقدیم می کنم .
1- حضرت علی (ع) و فریاد در چا ه
حضرت رسول در یکی از غزوات مردی را فرستاد تا از چاه برای لشکر آب بکشد ؛ مرد برگشت و گفت که چاه پر از خون است . حضرت فرمود : پندارم علی (ع) اسرار درد آمیز خود را با چاه باز گفته است .
حدیث تاریخی و منطق الطیر عطار نیشابوری
2–شمارش مردگان عالم
پیر زنی بردرگورستانی نشسته و خرقه ای در پیش نهاده بود که هزاران بخیه بر آن بود . هر بار که مرده ای را به گورستان می آوردند او یک بخیه بر آن خرقه می زد تا آنکه خرقه در زیر بخیه ها ی بیشمار پیر زن مستور ماند . روزی در اثر بیماری فراگیر مرده های بیشماری را به گورستان آوردند ؛ تا آنجاکه بخیه زدن بر خرقه ناممکن شد , پس پیر زن گفت :
گفت نیست این کار کار چون منی
تا کی ام از رشته ای و سوزنی
این چنین کاری که هر ساعت مراست
کی شود از سوزن و از رشته راست
گشت عاجز ؛ برد در فریاد دست
رشته را بگسست و سوزن را شکست
صیبت نامه عطار نیشابوری
3– حضرت ابراهیم و سختی بعد از مرگ
پس از آنکه حضرت ابراهیم خلیل جان سپرد ؛ حق تعالی از او پرسید که در جهان چه چیز هایی بر او سخت تر از همه بود . ابراهیم خلیل گفت :قربانی کردن پسر و دیدن اینکه پدرش را جای در دوزخ است و اینکه خودش به امر نمرود درآتش انداخته شد و اما جان دادن از همه اینها سخت تر بود.
حق تعالی فرمود : آنچه پس از مرگ خواهی دید چنان سخت و دردناک است که جان دادن در برابر آن راحت و آسان است .
مصیبت نامه عطار نیشابوری
4 - عیسی و جهان ناپایدار
عیسی (ع) گفت : دنیا چون پلی است ؛ از روی آن بگذر اما روی آن پلی مساز.
جهان را چون رباطی با دودر دان
که چون زین در درآیی بگذری زان
الهی نامه عطار نیشابوری
5- شعر
مگر می کرد درویشی نگاهی
در این دریای پر در الهی
کواکب دید چون در شب افروز
که شب از نور ایشان بود چون روز
رخ درویش بیدل زان نظاره
ز چشم در فشان شد پر ستاره
خوشش آمد سپهر گوژ رفتار
زبان بگشاد چون بلبل به گفتار
که یا رب بام زندانت چنین است
که گویی چون نگارستان چین است
ندانم بام ایوانت چه سان است
که زندان تو باری بوستان است
اسرار نامه ...عطار نیشابوری
6- جملات کوتاه در نکوهش دنیا
گلاب اشک گل سرخ است
- مشک ؛ خون ناف آهو است .
- عود دود است .
- دیبا و اطلس - لعاب کرم ابریشم است .
- عسل خوش طعم – فضله زنبور است .
- سبزی از کود است .
- دنیا بهشت کافران و زندان مؤمن است .
- دنیا وسیله ای چون کاسه است که با آن آب و طعام بنوشید ؛ اما خود کاسه را لیس نزنید .
- دنیا مانند آبریز گاه است که جز در مواقع ضرورت به آنجا نروند .
همه آدمیان ؛ همه روزه ؛ با همه ابزار ؛ نیازمند به شنیدن وپند گرفتن و تفکر هستیم .
انشاء ا...
استمرار ولایت؛ پیام غدیر
| دو آیه مرتبط در قرآن وجود دارند که بیانگر عظمت و جایگاه واقعه غد یر هستند. یکی همان آیهای که خداوند خطاب به پیامبراکرم(ص) میفرماید؛ رسالتی که به تو نازل شده ابلاغ کن و اگر این ابلاغ صورت نگیرد، رسالت خودت را به انجام نرساندهای و دیگر آیهای که حکایت از اتمام نعمت دارد؛ یعنی «اتممت علیکم نعمتی» به نظرم؛ از این دو آیه هم باید تفسیر مفهومی کرد و هم تفسیر مصداقی. ... |
تفسیر مفهومی حکایت از استمرار امامت و ولایت دارد و تفسیر مصداقی بیانگر معرفی و نصب خاص فردی ویژه برای استمرار بخشیدن به این امامت و ولایت است. البته تفسیر صواب میتواند موید هر دو باشد؛ یعنی هم بیانگر مضمونی مفهومی و هم (موید) معرفی شخصی خاص. به نظر میرسد که به لحاظ مفهومی و به لحاظ ضرورت استمرار یک قاعده معطوف به امامت و ولایت اهمیت تفسیر مفهومی از نظر بعد تاریخی و استمراری قضیه کمتر از بعد مصداقی آیه نباشد. بنابراین نباید واقعه غدیر را صرفا در شخص امیر(ع) خلاصه و تفسیر کرد. |
گذری در تاریخ تهران..........
وقتی تلگراف رمز ترور ناصر الدین شاه به تبریز رسید و مظفرالدین میرزا ولیعهد آشفته حال و پریشان، پیام تسلیت و تبریک سلطنت صدر اعظم پدرش را خواند 45 ساله بود . ولیعهدی او چهل سال طول کشید و جان درباریان تبریز از عمر طولانی شاه به سر آمده بود . رویای شاه شدن ولیعهد، رفتن به تهران و قبضه کردن تمامی مقامات مهم مملکتی خواب طلایی این دور ماندگان از قدرت بود. وقتی مظفر الدین میرزا به سلطنت رسید خزانه تهی بود ولی دولت مقروض هم نبود. ولی شاه جدید در سلطنت و حکومت جربزه پدرش را نداشت و درباریان از او واهمه نداشتند و به همین جهت رجال جدید کشور که اطرافیان او بودند و پس از چهل سال محرومیت به تهران آمده بودند دست در خزانه مملکت بردند و حیف و میل ها کردند و چون خزانه تهی شد و از خارجیان وام گرفتند و تمامی آن قرض ها با بهره های سنگین و شرایط استقلال بر باد ده ، صرف سفرهای فرنگ و هوا و هوس اطرافیان شاه شد ، پس جای تعجب نیست که در دوران مظفر الدین شاه در عمران و آبادانی پایتخت اثری نبینیم . او تنها بنائی که ایجاد کرد و در خور اهمیت بود، قصر فرح آباد بود که خودش ساخت و آباد کرد و نامش را هم انتخاب کرد .
روی هم رفته در دوره ده ساله سلطنت مظفر الدین شاه برای عمرانی و آبادانی پایتخت کار مهمی انجام نشد و اقدامات دولت منحصر به رفع مشکلات شهر از قبیل : لایروبی قناتها و حل معضلات پیش آمده بود و از این مرحله فراتر نمی رفت و اگر رجالی چون معیر الممالک در محدوده املاک خود دست به آبادانی های استثنایی می زدند و انواع تخم گیاهان و میوه های فرنگستان را در تهران بعمل می آوردند و باغی چون بهشت می ساختند ، چون در محدوده املاک خودشان بود و مورد استفاده عموم نبود ، این قبیل اقدامات شخصی را در عمران و آبادانی شهر نمیتوان تلقی کرد، در دوره این پادشاه چشم و گوش مردم باز شد، ارتباط با فرنگستان بیشتر شد، روزنامه های بیشتری انتشار یافتند، پیشرفت معارف و مدارس جدید از حرف به مرحله عمل در آمد، اتومبیل و تلفن معمولی شد و در علم سیاست هم رقابت روس و انگلیس تا حد رویاروئی نظامی به اوج خود رسید و انگستان که خود را در برابر روسها بازنده میدید، به نفع مشروطه خواهان، مشروطه خواه شد و همین، امتیازات لازم را از رقیب سیاسی خود گرفت .این دو قدرت بزرگ طبق قراردادی که به قرارداد 1907 مشهور شد، ایران را بین خود تقسیم کردند، شمال از آن روس و جنوب از آن انگلیس، یک منطقه آزاد هم که بیشترش کویر بود و حائلی بود بین دو منطقه نفوذ ، به ظاهر مستقل و در اختیار دولت ایران.
در شرایطی که دو دولت استعماری با هم ساخته بودند و در شرایطی که دولت ایران زیر بار قرض های سنگین کمر شکن رفته بود صحبت از عمران و آبادانی معنائی نداشت و اگر پاره ای از رجال وطن دوست، علاقه به این کار داشتند، پولی در بساط نبود که صرف عمران و آبادانی شود، این بود که آنچه ناصر الدین شاه در طول سلطنت پنجاه ساله خود ساخته بود به دلیل عدم مراقبت در حال خرابی و ویرانی بود. دوره دو ساله سلطنت محمد علی شاه هم که سراسر جنگ و شورش و خونریزی بود خزانه کشور را آن قدر تهی کرده بود که آبدار باشی دربار هم به خاطر عقب افتادن مواجبش قهر میکرد و می رفت و شاه بی شام و ناهار می ماند . در چنین گیر و داری هم طبیعی است که کسی به فکر آبادانی نباشد . در پایان سال 1327 هجری قمری وقتی محمد علی شاه خلع و تبعید شد و دولت انقلابی مشروطه بر سر کار آمد، اختلاف بین سران مشروطیت و دو دسته شدن مجلسیان و ناامنی و گرانی و هزار گرفتاری ناشی از انقلاب، امکان این که یک قدم کوچک در راه عمرانی و آبادانی پایتخت برداشته شود نمی داد . همین که احمد شاه به سن بلوغ رسید، چند روزی از تاجگذاریش نگذشته، در حالی که در و دیوار پایتخت غرق در آذین بود و جشن های تاجگذاری هنوز به پایان نرسیده بود، جنگ جهانی اول آغاز شد . ایران اعلام بی طرفی کرد، اما گوش جهانخواران به این حرف ها بدهکار نبود . ملتی که ضعیف باشد و قدرت دفاعی نداشته باشد، حق بی طرف ماندن را هم ندارد. در این ایام جنگ و قحطی سراسر ایران را فرا گرفت و چه بسا پدرها که فرزندانشان، از گرسنگی پیش روی آنان جان می دادند .
باری، جنگ، قحطی، مرگ، بیماری های خانمان بر انداز نه اینکه در ایام جنگ بلکه سال ها بعد از آن نیز اجازه نمی داد که فکر آبادانی پایتخت به مخیله کسی خطور کند . سر انجام جنگ تمام شد. روسیه تزاری از درون پاشید، آلمان و عثمانی شکست خوردند و انگستان برنده شد. اما هنوز بازی تمام نشده بود و به هر حال امنیت مرزهای هندوستان مطرح بود و ایران را از دیر باز دروازه هندوستان میشناختند. پس مصحلت برنده جنگ در این بود که ایران را هم مثل هندوستان کند، وثوق الدوله را بر سر کار آوردند و سید ضیاء الدین طباطبائی مدیر روزنامه " رعد " مدافع قرارداد استعماری 1919 شد. ملت مقاومت کرد و انگستان عقب نشست، اما نه برای همیشه. ملت مست پیروزی بود که سید ضیاء همان کسی که برای انگستان سینه چاک میداد نخست وزیر شد، نه با فرمان شاه بلکه با کودتا و فرمانی که بعداً با فشار انگلیس به آخرین شاه قاجار تحمیل شد. باری، سید اولین کاری که کرد وعده اصلاحات داد و مژده عمران و آبادانی در پایتخت. برای تظاهر بد وسیله ای نبود. کارهای نمایشی زیادی انجام شد. یک روز می دیدی در خیابان لاله زار سیم کشی می کنند و همان شب در همان خیابان چراغ برق روشن می شد .
چند روز بعد می دیدی کارگرها مشغول خراب کردن شمال میدان توپخانه اند، چه خبر است؟ عمارت جدید شهرداری را میسازند. این کند و کوب ها برای چیست و گاری های شهرداری این خاکها را کجا میبرند و این همه ماشین غلتک برای چیست ؟ خیابان شوسه می کنند. مأموران شهرداری برای چه راه افتاده اند؟ برای کنترل بهداشت مردم پایتخت. در و دیوار مغازه ها را چرا رنگ می کنند، و چرا به رنگ سبز ؟ دستور رییس الوزرا است و هر کاسبی که اطاعت نکند سر و کارش با رضا خان است. نوشته های لاتین را چرا از در و دیوار شهر می کنند؟ چون حکومت، حکومت کودتاست و دست فرنگی ها را باید کوتاه کرد. در حالی که تمامی این نمایشات مردم پسند، برای آمدن فرنگی ها بود نه رفتن آنها. به هر تقدیر و به هر دلیل در حکومت سه ماهه سید ضیاء، شهرداری حرکتی چشم گیر داشت و سنگ بنای شهرداری نوین گذاشته شد و انتخاب شهردار تهران هم فقط در اختیار وزیر الوزرا بود. سید ضیاء که تندروی می کرد تاریخ مصرفش تمام شد و رضا خان که محتاط تر و مطرح تر بود ستاره اقبالش درخشیدن گرفت. فلسفه کودتا ایجاد دولت مقتدر نظامی بود که تحت فشار یک حکومت پلیسی بتواند بی سر و صدا در قالب استقلال، همان مواد و مفاد قرارداد 1919 ایران و انگلستان را اجرا کند. احمد شاه مانع کار و سد راه بود، نغمه جمهوریت آغاز شد و اصلاحات شهری و عملیات عمرانی، مشروعیت کودتا را تضمین میکرد. عوارض جدید، درآمد شهرداری را بیشتر کرد، خیابانها به سرعت سنگ فرش شد، سیم های برق به سرعت و بدون توجه به نوع سیم کشی به محلات شهر متصل گردید، جاده های اطراف پایتخت را شوسه کردند و نظافت شهر در اندک زمانی بهبود نسبی پیدا کرد و اجمالاً با وجود آنکه تمامی این کارها بی برنامه و نمایشی بود، تهران با همان استخوان بندی سابق و خیابانهای تنگ از کثافت قدیم بیرون آمد. به تحریک نظامیان دست نشانده رضاخان، یک دفعه تمام ملت جمهوری خواه شدند. روحانیت و آن دسته از روشنفکران که آن روی سکه را می دیدند مخالفت کردند و یک مرتبه سر و صداها خوابید و معلوم نشد آن تب گرم و سوزنده جمهوری خواهی چگونه یک شبه سرد شد؟
ولی تنور اصلاحات و کارهای عمرانی که از تعهدات رضا خان بود روز به روز گرم تر شد و بعد از سلطنت او نیز ادامه یافت. ایجاد جاده های شوسه ، راه آهن سراسری، ساختمانهای جدید دولتی، خیابان بندی های جدید در طول حکومت بیست ساله دیکتاتوری به صورت یک اصل ثابت و تغییر نا پذیر دنبال شد و این بعد از حرکت چشم گیر زمان ناصر الدین شاه، نخست اقدام فراگیر شهری بود با این تفاوت که در حرکت دوران ناصری هر چه بود تجدد بود، ولی در بطن حرکت های عمرانی عهد پهلوی که سخت داعیه نوآوری و تجدد خواهی داشت، تحجر زیانباری نهفته بود و با تأسف بسیار در دوران بیست ساله دیکتاتوری رضا خانی میراثهای فرهنگی دویست ساله پایتخت یکسره نابود شد و تنها مساجد و شماری تکایا که حرمت و قداست آنها مانع این قبیل دستبردها بود از ویرانی در امان ماندند .
یک استاد تاریخ این دوره تاریخی نظری دارد که شنیدنی است : " میدانم که او ثبات سیاسی ، امنیت ، مدارس ، دانشگاه و برق را به ایران آورد، اما هر وقت به یاد می آورم که او تفکر سیاسی، اندیشه آزادی و آزادی بیان و قلم را از مردم ایران گرفت و به املاک مردم تجاوز کرد و دهان ها را دوخت و مشتی متملق و چاپلوس تربیت کرد و مردم را به خاک و خون نشاند و پول در بانکهای خارجی ذخیره کرد و اصول جاسوسی را بنیان نهاد و روزنامه را توقیف کرد و ایرانیان را به زندان انداخت ، بی اختیار در دل میگویم : کاش هرگز نیامده بود ! "
« باری چو فسانه می شوی ای بخرد افسانه خوب شو نه افسانه بد »
با حمله ناگهانی متفقین به ایران در شهریور ماه 1320 فقر، بیماری، نا امنی و آشوب بار دیگر پایتخت ایران را فرا گرفت و تمامی کارهای عمرانی تعطیل و متوقف شد و همه در فکر نان شب بودند و بعد از پایان جنگ نیز، غائله ی آذربایجان و ناثباتی سیاسی به دولت مستعجل بعد از جنگ فرصت آن را نمی داد که به کارهای عمرانی توجهی کند و یا به نظافت شهر بپردازد. محله سنگلج که آن را برای نو سازی خراب کرده بودند، محل پرسه زدن سگ های ولگرد شده بود و بوی گند خرابه ها در گوشه و کنار شهر از مسافت دور مشام رهگذران را می آزرد. عدم احساس امنیت در شهرستان ها موجب هجوم جمعیت شهرها به تهران شد و پایتخت ایران بی نقشه و بی رویه روز به روز بزرگتر و وسیع تر شد. اصلاحات ارضی فرمایشی نیز آخرین تیر خلاص بود و تهران را به شهری بی در و دروازه با گسترشی نا مناسب و ترافیکی چاره ناپذیر بدل کرد که با تمام مشکلاتش روی دست دولت ماند. زمانی که انقلاب اسلامی بساط ستم شاهی را در هم کوبید، در میان تمام مصائب بازمانده از نظام گذشته، تهران یک بن بست نا گشودنی و معمای حل نشدنی به نظر می رسید و هیچ کس امید آنرا نداشت که برای مشکلات درمان ناپذیر پایتخت یک راه حل عملی پیدا شود .
جنگ 8 ساله تحمیلی هم مزید بر علت شد و هجوم شهرستانی های جنگ زده، پایتخت را به صورتی در آورده بود که تهرانی ها با نا امیدی و افسوس میگفتند: تهران دیگر جای زندگی نیست! و گروهی از کارشناسان نیز معتقد بودند که هر چه زودتر باید پایتخت را به جای دیگری منتقل کرد. داستان گذشته های تهران در همین جا به پایان میرسد، اما داستانی دیگر آغاز میگردد که سرگذشت امروز تهران است. با این همه، پیش از آنکه با گذشته خداحافظی کنیم، بجا است که یک بار دیگر دیده عبرت بین را به جای پای رفتگان و در گذشتگان بدوزیم و ببینیم راهی که آنان در کوچه ها و پس کوچه ها و باغهای تهران رفتند، سرانجام به کجا انجامید .
واقعیت تاریخی این است که هم در ایران و هم در جهان کمتر پایتختی هست که عمری کوتاه چون تهران داشته باشد، یا چون تهران جوان باشد. دویست و اندی سال برای پایتخت کشور کهنسالی که بستر و گهواره یکی درخشانترین تمدنهای بشری بوده است عمر زیادی نیست. واقعیت دیگر این است که حتی در این دویست سال هم تهران کمتر آن فرصت و فراغت را داشته است که به سر و وضع خود برسد. تهران را پادشاهان قاجار به پایتختی برگزیدند و می دانیم که آنان هرگز سلاطین مقتدری نبودند تا چنان امنیتی در مملکت پدید آورند که منجر به اطمینان خاطر مردم و سبب عمران و آبادانی شود. پادشاهان قاجار، اگر هم فرصتی برای اندیشیدن به ساخت ساز و آبادانی می یافتند، حداکثر چند کاخ دیگر برای خود می ساختند. مردم " رعیت " بودند و نه " شهروند " شهر و کل مملکت، ملک مطلق پادشاه بود، نه سرزمین و میهن مشترک همه ایرانیان .
باری، تهران در قیاس با بسیاری از شهرهای کهنسال ایران، شهر نسبتا جوانی است. نهالی است که خیلی زود رشد کرده، و هرس هم نشده است . نه تنها تهران بلکه همه آنچه امروز مظاهر و نمادهای تمدن جدید شمرده میشوند و تهران نیز از آنها برخوردار است سابقه ای چندان دیرین ندارند .
آشنایی با نامگذاری 30 استان کشوربه روایت تاریخ کهن تا عصر حاضر
1- آذر بایجان شرقی
1 - مرکز آذربایجان شرقی – شهر تبریز
مساحت 45491 کیلومتر مربع معادل 2.8% از وسعت کشور
مرتبه 11 را در کل وسعت کشوررا دارا است .
2 – سرشماری نفوس و مسکن در سال 1385
تعداد 3.603.456 نفر معادل 5.11% از کل جمعیت ایران
3 – آخرین تقسیمات کشوری دارای : 19 شهرستان و 43 بخش و 58 شهر و 141 دهستان
مدارات در نصف النهار گرینویچ :
- مدار36 درجه و 45 دقیقه تا 39 درجه و 26 دقیقه عرض شمالی
- مدار 45 درجه و 50 دقیقه تا 48 درجه و 22 دقیقه طول شرقی
===================================================
الف - علل تاریخی در نامگذاری آذر بایجان
در زمان حکومت اسکندر مقدونی بر ایران در سال 331 ق.م سردار ایرانی بنام آئورپات که شهر بان منطقه ماد کوچک بود در این سرزمین قیام کرد وآنگاه با اتنعقاد عهد نامه ای از واگذاری آذربایجان به دست یونانی ها جلو گیری نمود و اسکندر بدین شرط که آئورپات خود را تابع امپراتوری اسکندر می داند او را حکمران و نماینده خود در آذربایجان باقی گذارد . پس از مرگ اسکندر و اختلاف و خونریزی بین جانشینانش بر سر کسب قد رت ؛ عاقبت آئورپات حاکم منطقه شد .و مردم به پاس خدمات وی در جلوگیری از نفوذ بیگانگان در این منطقه - ماد کوچک – را به نام آن سرور نهادند .
ئورپات در زمان داریوش سوم ؛ ساتراب ماد بود و در جنگ داریوش و اسکندر در محلی به نام گوگاما فرماندهی سپاهیان مادی ؛ کادوسی ؛ آلبانی و ساکانی رابرعهده داشت .
از آن پس نام آذر بایجان فعلی در تاریخ آئورپاتکان نامیده شد و در تطور زمان نامهای مختلفی برآن منطقه قرار داده شد که در کتب تاریخی ذکر آن ها به میان است ازجمله :
آئور پاتکان – آذر آبادگان – آذربادگان – آذربایگان – آذربایجان (فعلی )
بعد ها یونانی ها - آئور پات _را ساتراب نشین می خواندند .
از دلایل اصلی در نامگذاری این منطقه به آذر بایجان به علت وجود آتشکده معروف آذرگشسب و دیگر آتشکده ها است ؛ که نام آذر بایجان را به خود گرفت .
معنی لغوی آئورپات یعنی در پناه آتش
ب – علل تاریخی در ثبت زبان ترکی در آذر بایجان شرقی
زبان نوشتاری و گویش منطقه آذربایجان تا قبل ازدوره حکومت های ترک زبان - تا تی – بوده است .
زبان تا تی شاخه ای از زبان مادی است .تغییر زبان از تات به ترکی آذری از زمان تسلط سلجوقیان آغاز شد و در دوره سلطنت ترکمن ها و آغاز عصر صفویان بیشتر شهر ها و روستاها را شامل می شد .
زبان ترکی وارد شده به آذربایجان از شاخه آغوز است .در واقع زبان های ترک تبار از گروه زبان آلتا ئی است .
خاستگاه اصلی این زبان در استپ های جنوب سیبری بوده است و گویندگان اصلی آن را زرد پوستان تشکیل می دهند .
ج – ریشه نام آذربایجان در تاریخ ملل و ادیان
1-آذربایجان در زبان فارسی میانه آتور پاتکان
2 - در آثار کهن فارسی آذربادگان یا آذربایگان
3 – در فارسی کنونی آذربایجان
4- در یونانی آئور پاتنه
5 – در یونانی بیزانسی آذربیگانون
6 – در ارمنی آتراپاتکان
7 – در سریانی آذرتایغان
=======================
در سال 1372 شهر اردبیل از استان آذربایجان شرقی منفک و مستقلأ به عنوان یک استان به مجموعه استانهای کشور معرفی شدد .
همه جای ایران سرای من است
چه نیک و چه بد از برای من است
در نگارش های بعدی (2) شما را با آذر بایجان غربی آشنا خواهم نمود.
ادامه دارد.......
ضرب المثل های قرآن مجید
" ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ "
<آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است>.
اگر چه قرآن مجید نیاز به معرفی چون من را ندارد ؛ اما تفسیراین کتاب عظیم همچنان بعد از پیغمبرمکرم اسلام و امامان همام ؛ توسط عارفان و عاشقان ادامه داشته و با آنکه توشه ها برداشته اند لکن هیچیک از مفسرین مدعای تفسیر تمام نمای کتاب شریف قرآن را نداشته و ندارند؛ با این بیان به ضرس قاطع می توان گفت حوزه علوم متعددی در متن کتاب آشکارو نهفته است .در ذیل تعداد 66 ضرب المثل قرآنی تهیه و دردسترس علاقه مندان به علوم قرآنی - اسلامی قرار می گیرد ؛ باشد که مطالعه این اثر کام دوستداران علوم اسلامی را شیرین نماید .
در پایان اگر خبط و خطایی در انتقال و ترجمان آیات و نیزبه لحاظ کتابت ؛ اشکالات و ایراداتی همراه باشد مرا به لطف و محبت مورد بخشش و رأفت اسلامی قرار دهید .
( من ا... التوفیق )
"بسم الله الرحمن الرحیم"
1--سوره بقره : 2 آیه:17
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ
ترجمه:
نان [= منافقان] همانند کسى هستند که آتشى افروخته (تا در بیابان تاریک، راه خود را پیدا کند)، ولى هنگامى که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىکند؛ و در تاریکیهاى وحشتناکى که چشم کار نمىکند، آنها را رها مىسازد.
2-سوره بقره : 2 آیه:19
أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ
ترجمه:
یا همچون بارانى از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مىگذارند؛ تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).
3-سوره بقره : 2 آیه:20
یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
ترجمه:
(روشنائى خیره کننده) برق، نزدیک است چشمانشان را برباید. هر زمان که (برق جستن مىکند، و صفحه بیابان را) براى آنها روشن مىسازد، (چند گامى) در پرتو آن راه مىروند؛ و چون خاموش مىشود، توقف مىکنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بین مىبرد؛ چرا که خداوند بر هر چیز تواناست.
4-سوره بقره : 2 آیه:171
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ
ترجمه:
مَثَل (تو در دعوت) کافران، بسان کسى است که (گوسفندان و حیوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مىزند؛ ولى آنها چیزى جز سر و صدا نمىشنوند؛ (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمىکنند. این کافران، در واقع) کر و لال و نابینا هستند؛ از این رو چیزى نمىفهمند!
5-سوره بقره : 2 آیه:264
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالأذَى کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لاَّ یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِّمَّا کَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
ترجمه:
اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مىکند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمىآورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد؛ (و بذرهایى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام دادهاند، چیزى به دست نمىآورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمىکند.
6-سوره بقره : 2 آیه:265
وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
ترجمه:
و (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مىکنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست.
7-سوره بقره: 2 آیه:266
اَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ
ترجمه:
آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد، و براى او در آن (باغ)، از هر گونه میوهاى وجود داشته باشد، در حالى که به سن پیرى رسیده و فرزندانى (کوچک و) ضعیف دارد؛ (در این هنگام،) گردبادى (کوبنده)، که در آن آتش (سوزانى) است، به آن برخورد کند و شعلهور گردد و بسوزد؟! (همینطور است حال کسانى که انفاقهاى خود را، با ریا و منت و آزار، باطل مىکنند.) این چنین خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد؛ شاید بیندیشید (و با اندیشه، راه حق را بیابید)!
8-سوره آل عمران : 3 آیه:59
إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ
ترجمه:
مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.)
9-سوره آل عمران : 3 آیه:117
مَثَلُ مَا یُنفِقُونَ فِی هِذِهِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلَکِنْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
ترجمه:
آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مىکنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده (و در غیر محل و وقت مناسب، کشت نمودهاند)، بوزد؛ و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نکرده؛ بلکه آنها، خودشان به خویشتن ستم مىکنند.
10-سوره آل عمران : 3 آیه:162
أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ کَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ
ترجمه:
آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم، و پایان کار او بسیار بد است.
11-سوره الأنعام : 6 آیه:35
وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاء فَتَأْتِیَهُم بِآیَةٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ
ترجمه:
و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانى نقبى در زمین بزنى، یا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنى، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگرى) براى آنها بیاورى! (ولى بدان که این لجوجان، ایمان نمىآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولى هدایت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش!
12 -سوره الأنعام : 6 آیه:71
قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ
ترجمه:
بگو: «آیا غیر از خدا، چیزى را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودى به حال مال دارد، نه زیانى؛ و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را هدایت کرده است؟! همانند کسى که بر اثر وسوسههاى شیطان، در روى زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است؛ در حالى که یارانى هم دارد که او را به هدایت دعوت مىکنند (و مىگویند:) به سوى ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛ و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.
13-سوره الأنعام : 6 آیه:122
أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ
ترجمه:
آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام مىدادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.
14-سوره آلأعراف: 7 آیه:58
وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ
ترجمه:
سرزمین پاکیزه 0و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار مىروید؛ امّا سرزمینهاى بد طینت (و شورهزار)، جز گیاه ناچیز و بىارزش، از آن نمىروید؛ این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکرگزارند، بیان مىکنیم!
15-سوره الأعراف : 7 آیه:177
سَاء مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ کَانُواْ یَظْلِمُونَ
ترجمه:
چه بد مثلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند؛ و آنها تنها به خودشان ستم مىنمودند!
16-سوره الأعراف : 7 آیه:179
َلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ
ترجمه:
به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها [= عقلها ]یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند؛ و چشمانى که با آن نمىبینند؛ و گوشهایى که با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همهگونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)!
17-سوره الأنفال : 8 آیه:6
یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنظُرُونَ
ترجمه:
آنها پس از روشن شدن حق، باز با تو مجادله مىکردند؛ (و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود، که) گویى به سوى مرگ رانده مىشوند، و آن را با چشم خود مىنگرند!
18-سوره یونس : 10 آیه:24
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
ترجمه:
مثل زندگى دنیا، همانند آبى است که از آسمان نازل کردهایم؛ که در پى آن، گیاهان (گوناگون) زمین -که مردم و چهارپایان از آن مىخورند- مىروید؛ تا زمانى که زمین، زیبایى خود را یافته و آراسته مىگردد، و اهل آن مطمئن مىشوند که مىتوانند از آن بهرهمند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شبهنگام یا در روز، (براى نابودى آن) فرامىرسد؛ (سرما یا صاعقهاى را بر آن مسلّط مىسازیم؛) و آنچنان آن را درو مىکنیم که گویى دیروز هرگز (چنین کشتزارى) نبوده است! این گونه، آیات خود را براى گروهى که مىاندیشند، شرح مىدهیم!
19-سوره یونس : 10 آیه:35
قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ
ترجمه:
بگو: «آیا هیچ یک از معبودهاى شما، به سوى حق هدایت مىکند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت مىکند! آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند براى پیروى شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمىشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىکنید؟!»
20-سوره یونس : 10 آیه:42
وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ کَانُواْ لاَ یَعْقِلُونَ
ترجمه:
گروهى از آنان، بسوى تو گوش فرامىدهند (؛امّا گویى هیچ نمىشنوند و کرند)! آیا تو مىتوانى سخن خود را به گوش کران برسانى، هر چند نفهمند؟!
21-سوره یونس : 10 آیه:43
وَمِنهُم مَّن یَنظُرُ إِلَیْکَ أَفَأَنتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَلَوْ کَانُواْ لاَ یُبْصِرُونَ
ترجمه:
و گروهى از آنان، به سوى تو مىنگرند (امّا گویى هیچ نمىبینند)! آیا تو مىتوانى نابینایان را هدایت کنى، هر چند نبینند؟!
22-سوره هود : 11 آیه:24
مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ
ترجمه:
حال این دو گروه [= مؤمنان و منکران]، حال «نابینا و کر» و «بینا و شنوا» است؛ آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمىگیرند؟!
23-سوره الرعد : 13 آیه:14
لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ
ترجمه:
دعوت حق از آن اوست! و کسانى را که (مشرکان) غیر از خدا مىخوانند، (هرگز) به دعوت آنها پاسخ نمىگویند! آنها همچون کسى هستند که کفهاى (دست) خود را به سوى آب مىگشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید! و دعاى کافران، جز در ضلال (و گمراهى) نیست!
24-سوره الرعد : 13 آیه:16
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لاَ یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکَاءَ خَلَقُواْ کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
ترجمه:
بگو: «چه کسى پروردگار آسمانها و زمین است؟» بگو: «اللّه!» (سپس) بگو: «آیا اولیا (و خدایانى) غیر از او براى خود برگزیدهاید که (حتّى) مالک سود و زیان خود نیستند (تا چه رسد به شما؟!)» بگو: «آیا نابینا و بینا یکسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آنها همتایانى براى خدا قرار دادند بخاطر اینکه آنان همانند خدا آفرینشى داشتند، و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چیز است؛ و اوست یکتا و پیروز!»
25-سوره الرعد: 13 آیه:17
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ
ترجمه:
خداوند از آسمان آبى فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانهاى به اندازه آنها سیلابى جارى شد؛ سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد؛ و از آنچه (در کورهها،) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى، آتش روى آن روشن مىکنند نیز کفهایى مانند آن به وجود مىآید -خداوند، حق و باطل را چنین مثل مىزند!- امّا کفها به بیرون پرتاب مىشوند، ولى آنچه به مردم سود مىرساند [= آب یا فلز خالص ] در زمین مىماند؛ خداوند اینچنین مثال مىزند!
26-سوره الرعد: 13 آیه:19
أَفَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ
ترجمه:
آیا کسى که مىداند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسى است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر مىشوند...
27-سوره ابراهیم :14 آیه:18
َّمثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَى شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِیدُ
ترجمه:
اعمال کسانى که به پروردگارشان کافر شدند، همچون خاکسترى است در برابر تندباد در یک روز طوفانى! آنها توانایى ندارند کمترین چیزى از آنچه را انجام دادهاند، به دست آورند؛ و این همان گمراهى دور و دراز است!
28-سوره ابراهیم : 14 آیه:24
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ
ترجمه:
آیا ندیدى چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهاى تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
29-سوره ابراهیم: 14 آیه:25
تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُون
ترجمه:
هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش مىدهد. و خداوند براى مردم مثلها مىزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)!
30-سوره ابراهیم: 14 آیه:26
وَمَثلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ
ترجمه:
همچنین) «کلمه خبیثه» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکى تشبیه کرده که از روى زمین برکنده شده، و قرار و ثباتى ندارد.
31-سوره النحل :16 آیه:17
أَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ أَفَلا تَذَکَّرُونَ
ترجمه:
آیا کسى که (این گونه مخلوقات را) مىآفریند، همچون کسى است که نمىآفریند؟! آیا متذکّر نمىشوید؟!
32-سوره النحل : 16 آیه:75
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدًا مَّمْلُوکًا لاَّ یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ
ترجمه:
خداوند مثالى زده: برده مملوکى را که قادر بر هیچ چیز نیست؛ و انسان (با ایمانى) را که از جانب خود، رزقى نیکو به او بخشیدهایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق مىکند؛ آیا این دو نفر یکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولى اکثر آنها نمىدانند!
33-سوره النحل : 16 آیه:76
وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَىَ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
ترجمه:
خداوند مثالى (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکى از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کارى نیست؛ و سربار صاحبش مىباشد؛ او را در پى هر کارى بفرستد، خوب انجام نمىدهد؛ آیا چنین انسانى، با کسى که امر به عدل و داد مىکند، و بر راهى راست قرار دارد، برابر است؟!
34-سوره النحل: 16 آیه:92
وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِهِ وَلَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ
ترجمه:
همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهاى تابیده خود را، پس از استحکام،وامىتابید! در حالى که (سوگند و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار مىدهید؛ بخاطر اینکه گروهى، جمعیّتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانهاى براى شکستن بیعت با پیامبر مىشمرید)! خدا فقط شما را با این وسیله آزمایش مىکند؛ و به یقین روز قیامت، آنچه را در آن اختلاف داشتید، براى شما روشن مىسازد!
35-سوره النحل : 16 آیه:112
وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ
ترجمه:
خداوند (براى آنان که کفران نعمت مىکنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزیش از هر جا مىرسید؛ امّا به نعمتهاى خدا ناسپاسى کردند؛ و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مىدادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانید!
36-سوره الکهف : 18 آیه:32
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا
ترجمه:
(اى پیامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم؛ و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم؛ و در میانشان زراعت پر برکتى قراردادیم.
37-سوره الکهف : 18 آیه:33
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
ترجمه:
هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوههاى فراوان،) و چیزى فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم.
38-سوره الکهف : 18 آیه:34
َکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا
ترجمه:
صاحب این باغ، درآمد فراوانى داشت؛ به همین جهت، به دوستش -در حالى که با او گفتگو مىکرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!»
39-سوره الکهف : 18 آیه:35
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا
ترجمه:
و در حالى که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمىکنم هرگز این باغ نابود شود!
40-سوره الکهف : 18 آیه:36
وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا
ترجمه:
و باور نمىکنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتى در کار باشد)، جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت!»
41-سوره الکهف: 18 آیه:37
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا
ترجمه:
دوست (با ایمان) وى -در حالى که با او گفتگو مىکرد- گفت: «آیا به خدایى که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد ، کافر شدى؟!
42-سوره کهف :18 آیه:38
لَّکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا
ترجمه:
ولىّ من کسى هستم که «اللّه» پروردگار من است؛ و هیچ کس را شریک پروردگارم قرارنمىدهم!
43-سوره کهف : 18 آیه:39
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنکَ مَالًا وَوَلَدًا
ترجمه:
چرا هنگامى که وارد باغت شدى، نگفتى این نعمتى است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر مىبینى من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّى نیست)!
44-سوره الکهف: 18 آیه:40
فَعَسَى رَبِّی أَن یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا
ترجمه:
شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شدهاى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونهاى که آن را به زمین بىگیاه لغزندهاى مبدّل کند!
45-سوره الکهف: 18 آیه:41
أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا
ترجمه:
و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانى آن را به دست آورى!»
46-سوره الکهف: 18 آیه:42
وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا
ترجمه:
(به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوههاى آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایى که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهاى خود را به هم مىمالید -در حالى که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و مىگفت: «اى کاش کسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم!»
47-سوره الکهف: 18 آیه:43
وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا
ترجمه:
و گروهى نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یارى دهند؛ و از خودش (نیز) نمىتوانست یارى گیرد.
48-سوره الکهف: 18 آیه:44
هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا
ترجمه:
در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (براى مطیعان) دارد!
49-سوره الکهف: 18 آیه:45
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا
ترجمه:
(اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مىفرستیم؛ و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مىشود و) در هم فرومیرود. امّا بعد از مدتى مىخشکد؛ و بادها آن را به هر سو پراکنده مىکند؛ و خداوند بر همه چیز تواناست!
50-سوره الحج : 22 آیه:15
مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لِیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ
ترجمه:
هر کس گمان مىکند که خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یارى نخواهد کرد (و از این نظر عصبانى است، هر کارى از دستش ساخته است بکند)، ریسمانى به سقف خانه خود بیاویزد، و خود را حلق آویز و نفس خود را قطع کند (و تا لبه پرتگاه مرگ پیش رود)؛ ببیند آیا این کار خشم او را فرو مىنشاند؟!
51-سوره الحج : 22 آیه:31
حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ
ترجمه:
(برنامه و مناسک حج را انجام دهید) در حالى که همگى خالص براى خدا باشد!هیچ گونه همتایى براى او قائل نشوید! و هر کس همتایى براى خدا قرار دهد، گویى از آسمان سقوب کرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مىربایند؛ و یا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مىکند!
52-سوره الحج: 22 آیه:73
یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ
ترجمه:
اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانى را که غیر از خدا مىخوانید، هرگز نمىتوانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزى از آنها برباید، نمىتوانند آن را باز پس گیرند! هم این طلبکنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم این عابدان، و هم آن معبودان)!
53-سوره النور: 24 آیه:39
وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ
ترجمه:
کسانى که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد؛ امّا هنگامى که به سراغ آن مىآید چیزى نمىیابد، و خدا را نزد آن مىیابد که حساب او را بطور کامل مىدهد؛ و خداوند سریع الحساب است!
54-سوره النور: 24 آیه:40
أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ
ترجمه:
یا همچون ظلماتى در یک دریاى عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگرى، و بر فراز آن ابرى تاریک است؛ ظلمتهایى است یکى بر فراز دیگرى، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست!
55-سوره النمل : 27 آیه:80
إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ
ترجمه:
مسلّماً تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمىتوانى کران را هنگامى که روى برمىگردانند و پشت مىکنند فراخوانى!
56-سوره النمل : 27 آیه:81
َمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ
ترجمه:
و نیز نمىتوانى کوران را از گمراهیشان برهانى؛ تو فقط میتوانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند!
57-سوره العنکبوت: 29 آیه:41
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ
ترجمه:
مثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده؛ در حالى که سستترین خانههاى خانه عنکبوت است اگر مىدانستند!
58-سوره الروم: 30 آیه:28
ضَرَبَ لَکُم مَّثَلًا مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
ترجمه:
خداوند مثالى از خودتان، براى شما زده است: آیا (اگر مملوک و بردهاى داشته باشید)، این بردههاى شما هرگز در روزیهایى که به شما دادهایم شریک شما مىباشند؛ آنچنان که هر دو مساوى بوده و از تصرّف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید، آن گونه که در مورد شرکاى آزاد خود بیم دارید؟! اینچنین آیات خود را براى کسانى که تعقّل مىکنند شرح مىدهیم.
59-سوره الصافات : 37 آیه:100
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ
ترجمه:
پروردگارا! به من از صالحان [= فرزندان صالح] ببخش!»
-60سوره الزمر: 39 آیه:21
َلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ
ترجمه:
آیا ندیدى که خداوند از آسمان آبى فرستاد و آن را بصورت چشمههایى در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتى را خارج مىسازد که رنگهاى مختلف دارد؛ بعد آن گیاه خشک مىشود، بگونهاى که آن را زرد و بىروح مىبینى؛ سپس آن را در هم مىشکند و خرد مىکند؛ در این مثال تذکّرى است براى خردمندان (از ناپایدارى دنیا)!
61-سوره الزمر: 39 آیه:29
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِیهِ شُرَکَاء مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
ترجمه:
خداوند مثالى زده است: مردى را که مملوک شریکانى است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردى که تنها تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟! حمد، مخصوص خداست، ولى بیشتر آنان نمىدانند.
62-سوره الحدید : 57 آیه:20
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
ترجمه:
بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى که محصولش کشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشک مىشود بگونهاى که آن را زردرنگ مىبینى؛ سپس تبدیل به کاه مىشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى؛ و (به هر حال) زندگى دنیا چیزى جز متاع فریب نیست!
63-سوره الحشر : 59 آیه:21
لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
ترجمه:
اگر این قرآن را بر کوهى نازل مىکردیم، مىدیدى که در برابر آن خاشع مىشود و از خوف خدا مىشکافد! اینها مثالهایى است که براى مردم مىزنیم، شاید در آن بیندیشید!
64-سوره الجمعه: 62 آیه:5
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
ترجمه:
کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشى هستند که کتابهایى حمل مىکند، (آن را بر دوش مىکشد اما چیزى از آن نمىفهمد)! گروهى که آیات خدا را انکار کردند مثال بدى دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمىکند!
65-سوره التحریم : 66 آیه:10
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ
ترجمه:
خداوند براى کسانى که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مىشوند!»
66-سوره التحریم : 66 آیه:11
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ
ترجمه:
و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»
67-سوره التحریم : 66 آیه:12
وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ
ترجمه:
و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود!
"صد ق الله العلی العظیم"
یک نگاه مهدی
---------------
الهی ساز دل را با نوا کن
سرودی ساز و سازم را صدا کن
سکوت از قصه پر غصه دارم
دل پردردمندم را دوا کن
الهی روز رفته ؛ شب کمین است
دل بی رونقم را با صفا کن
زبانم الکن است و دل پریشان
پریشان گوئیم رانینوا کن
سرایم را بسوزان ؛پاک گردان
لباس عاشقی را بر تنم کن
فروغی ساز چشمان ترم را
نگاهم را جدا ؛چشمم جدا کن
همه دارو ندار هستی ام را
فدای یک نگاه مهدی ام کن
سروده شد : برای حضرت مهدی(ع)
مورخ 18/08/1389 ساعت 30/22
به نام خدا
سلامی چو بوی خوش آشنایی
سلامی به وسعت ایران عزیز
سلامی به بلندای آسمان
و
سلام به " ن والقلم وما یسطرون "
" ن، سوگند به قلم و آنچه مینویسند "
سخنی که از نظر مبارکتان می گذرد ؛ سخنی از سر درد نیست بلکه این کلمات و جملات برای فکرت آموزی یکدیگر است .ایامی که ما در آن هستیم ؛ و روزگاری که علوم در حال پیشرفت سرسام آوری است ؛ و در حالی که دانشمندان وهنرمندان و نویسندگان و سیاستمداران و جویندگان علم برای راحتی مردم تلاشی وسیع را آغاز کرده اند برای ما بسیار گوارا است . لذا بر آن شدم که نظر شخصی ام را که بخشی از اخلاق وبلاگ نویسی است را بر دیدگان شما فرود آورم ؛علی ایحال چنانچه در این بخش نظری مفید تر ارائه شود مرهون ذهن فرهیخته دوستان خواهیم شد وبه هر صورت مورد اقبال اینجانب نیز قرارخواهد گرفت .
تاریخچه وبلاگ از هر زمان که باشد بسیار بدیع است و باید ضمن ارج نهادن بر آن ؛ هدف از ایجاد وبلاگ را هم بدانیم ؛ در واقع وبلاگ نویسی یک کرسی آزاد از هم اندیشی مسالمت آمیز است که جهان را به دهکده ای کوچک تبدیل نموده واندیشه ها و نظرات علمی ؛ هنری؛ دینی و...اشخاص مختلف را در جوار همدیگر جای میدهد . لازم است که وبلاگ نویس اندیشه های هم سو با نظرات خود را مورد استفاده و تدقین قرر دهد واستفاده های منظور نظر خود را برداشت نماید ؛ نه آنکه مطالب دیگران که شاید با مشقت و سختی آماده و در معرض دید عموم قرارداده اند را بدون درج منبع در مطالب خود قراردهند ؛که اگر بدین منوال عمل کند بسی جای تأسف است و رعایت امانت نکرده اند؛ اما اگر بخواهند تنها ازمطالب استفاده موضوعی نماید ودانش خود را ارتقاء بخشند کاری بسیار پسندیده است و اصلأ یکی از موارد ورود به سایت ها ووبلاگ ها همین است ؛ روی سخن من آن اشخاصی اند که با استفاده از مطالب دیگران ؛ درمطالب خود و بدون ذکر منبع بخواهند استفاده نامیمون و ناپسندی نمایند و بی استحقاق ؛ خود را در میان جمع برتری بخشند که این در تناقض آشکار با خود و دیگران و اندیشه ورزی جمعی است .باشد که به افکار و اندیشه های دیگران احترام گذاشته واستفاده کننده حقیقی باشیم .
با تشکر........