معرفی وبلاگ
خسرو قاسمی khosroo-ghasemi همه جای ایران سرای من است چه نیک وچه بدازبرای من است 09123167760
دسته
لینک یاران و دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 56942
تعداد نوشته ها : 41
تعداد نظرات : 13
Rss
طراح قالب
GraphistThem245

مردم شناسی و جامعه شناسی ایرانیان

به نام خداوند جان و خرد           کزاین برتر اندیشه بر نگذرد

  ما ایرانیان با توجه به اینکه دارای پیشینه و تمدن علمی - فرهنگی بسیارغنی درجهان هستی می باشیم وبه نحوی که آثارایرانیان درصنایع و حرف و کشفیات علمی دانشمندان در دنیای قدیم و جنبش علمی عصر حاضر گویای این مدعا است ؛ اما درطول زمان و تطور تاریخی ؛  طبع و سلایق مان آنگونه تغییررا نشان می دهد که از خود می پرسیم که آیا برخی رفتارهای مردمی منطبق با کدام بسترتاریخی ایران قابل انطباق است . آنگونه که علمای متخصص بیان می کنند ؛ طی بررسی های آماری و علمی ؛ ایرانیان با توجه به طبقات مختلف اجتماعی و شئونات زندگی ؛ خود را برروی سه بسترفرهنگی قرارداده اند :

 

1 – بستر ملی 2 – بستر دینی ( به معنی عربی) 3 – بستر اروپایی

 

1 – بسترملی و بستر دینی  : قبل ازورود دین مبین اسلام به فلات  ایران ؛ بسترملی محوری ترین بستر تاریخی فرهنگی ایرانیان بوده که با زبان بومی خود ( فارسی ) تکلم داشته و به خطوط میهنی می نوشتند و آداب و سنن ملی را اجرا می کردند.  که پس از ورود اسلام ؛ حیات سیاسی و اجتماعی ایرانیان تحت تأثیرمتون اسلامی قرار گرفت و ایرانیا ن  به عنوان موالی  تا مدت های مدید در دست حکومت های عربی ( خلفای اموی و عباسی )قرارداشتند و حکومت های محلی و حتی حکومت های پراکنده به نام خلیفه بغداد خطبه می خواندند لذا فرهنگ و زبان عربی در ایران قدیم  رایج و مرسوم  گردید ؛ بطوری که ایرانیان خصوصأ دانشمندان و نخبگانی که دردارالخلافه اعراب به کار دیوانی مشغول بودند و برخی نیزازصاحب منصبان عالی به شمار می آمدند ؛ کتب و نوشته ها و آثار قلمی خود را به زبان عربی می نگاشتند ؛که  البته شاید بیشترین علت جذب ایرانیان به فرهنگ عربی و اسلامی شد  همانا دین مبین اسلام بود و هم اینک نیزحروف و کلمات عربی با زبان فارسی عجین شده است و مردم عادی تخصص جدا کردن لغات فارس از عربی را ندارند ؛ و حتی می توان ادعا کرد که ایرانیان و اعراب دراوج شکوفایی اسلام  علوم را به سمت شکوفایی سوق دادند و این درزمانی اتفاق افتاد که اروپا هیچگونه مرکزیت علمی در جهان نداشت . هر چند که خلفای اموی  و عباسی بر ایران عهد ساسانی به بعد  بسیارستم روا داشتند اما به قول شاعرآنچه که موجب تحمل  و رضای مردم می گشت همانا وجود دین مبین و مبارک اسلام بود:

 

گر چه ز جور خلفا سوختیم         زآل علی معرفت آموختیم

 

بنا براین میتوان گفت که اگرچه زبان رسمی ایرانیان فارسی است اما تکلم و نگارش به زبان عربی نیز منبعث ازقرآن و حدیث و علوم اسلامی و منابع قلمی عربی است .واگرچه بسیاری از مردم ایران در عصر حاضر زبان دوم خود را ؛ انگلیسی می دانند اما مشهود است که زبان عربی نیز خود زبان دوم بشمار می آید . علی ایحال ایرانیان فارغ ازهر گونه حواشی سیا سی از تیز هوشی و کنجکاوی خود استفاده کرده زبان عربی و انگلیسی و بسیاری از زبان های جاری دنیا را آموختند و در حال حاضر آنچه که بعد از زبان مهم به نظر می رسد فرهنگ منسوب به صاحبان آن زبان است لذا ایرانیان می باید در حین آموختن زبانهای دنیا در فرهنگ آن ملت جذب نشوند به این معنی که ما ایرانیان علرغم اینکه مسلمان هستیم و به دین خود افتخار داریم اما با دینداری هم می توان فرهنگ اصیل و اصلاح شده در تطور زمان را هم داشته باشیم . ما ایرانیان براین عقیده ایم که آموختن زبان به نحوی باشد که از فرهنگ خود غافل نباشیم و اگر در میادین مختلف اجتماعی پرچم ملی خود را به اهتزازدرمی آوریم ضروری است که از فرهنگ ملی خود نیز دفاع نماییم . تمامی اهل قلم در جهان می دانند که فرهنگ ایرانیان آنقدر پرباراست که هیچ ایرانی نباید ازفرهنگ چندین هزارساله خود عقب بماند .بیان این موضوع  با مثالی مشهود می شود . به عنوان مثال آیا یک فرد انگلیسی را در نظر گرفته اید که وی در کشور دیگری زندگی کند و یا حتی  به عنوان گردشگرموقتأ درکشوردیگری باشد همه می فهمند که او یک انگلیسی است و خود را به فرهنگ بیگانه ملبس نمی کند و این موضوع برای آن انگلیسی آنقدر مهم است که اهمیتش را همه درک می کنند.پس چرا دسته ای از ایرانیان با فرهنگ خود بیگانه می شوند و با هویت اروپایی در جمع حاضر می شوند . این نیز یک نوعی استعمارزدگی پنهان است . آدم گاهی به اتباع کشورهایی مثل هندوستان و یا آفریقا نظر می افکند و می بینند که مردان سیاسی آن کشور ها با لباس های بومی و ملی در میادین جهانی حضور می یابند که البته در دید برخی روشنفکرزده ها خنده دارو مضحک به نظر می آید ؛ اما آیا واقعأ خنده دار است ؛ قطعأ باید گفت نه ؛و  نه تنها مضحک نیست بلکه نشان از یک تمدن غنی است و استعمارنپذیرفتن است و این چیزی است که باید بدانیم و نسبت به آن بیاندیشیم .

بنابراین هویت یک فرد یعنی هویت  فرهنگی و آداب  و سنن یک کشور وهر فرد ی که متعلق به یک کشوری باشد قطعأ نماینده کشورش می باشد و صاحب تمدن آن کشور و نشان از حیات آن کشوراست و لذا نگارنده سعی دارد تا با اینگونه مثالهای روشن ؛اهمیت فرهنگ ایرانی  ایرانی بودن را تبیین و ترسیم نماید.

بسی رنج بردم در این سال سی              عجم زنده کردم بدین پارسی

 

 

2 – بستر اروپایی : اما در خصوص تشبه برخی ایرانیان که متأسفانه تعدادشان هر روزه بیشتر می شود  دلایل متعددی برای آن وجود دارد : آمد و شد های خارجیان در ایران و حضور ایرانیان در خارج ؛از دورترین نقطه تاریخی و  روابط ایران با ممالک اروپایی تا عصر حاضرازجمله :وجود  تفکر استعمار پرتقالی ها و انگلیسی ها ؛  بروز جنگ های جهانی ؛ اعزام های دانشجویی؛ گردشگری اتباع سیاسی در سطوح بالا ؛ فعالین سیاسی ؛ تکنولوزی ؛ اقتصاد جهانی و بسیاری مسایل که موجب شد ایرانیان به خارج از کشورسفرکردند و با تمدن های پیشرفته آشنا شوند درواقع بستری ازعلاقه برای ایرانیان فراهم شد و بیش ازهر چیزشهرهای آباد و پرزرق و برق اروپا و آمریکا بود که اینگونه افراد سعی می کردند مسافر خارج شوند و درمیان هم وطنان خود با زبان بیگا نه تکلم کنند و برای خود یک پرستیژ و شخصیتی جدای ازعرف میهنی داشته باشند و این انتخاب به جدایی برخی ازهم میهنان ما انجامید . در واقع رشد تکنولوژی و اقتصاد ؛ وسایل خروج رابرای بخشی ازمردم فراهم نمود تا آنجاکه پس از انقلاب اسلامی برخی به عنوان مهاجر به کشورهایی سفر کردند که ماهیت آنها دشمنی آشکاربا ایران اسلامی بود . وآن مهاجرین ایرانی؛ خارج از کشوراگر چه در دل غم غربت وطن را ازعمق جان احساس می کنند اما دیگرراه برگشت را برخود سد کرده اند . تضاد و دوگانگی آشکاربرای افرادی است که وطن مألوف و خاک سرخ میهن اسلامی و ملی را فدای احساسات بدون منطق عقلانی کرده اند ؛ و تصور میکنند که توان و یارای زندگی در کنارهم وطن خود را ندارند ؛ این نقص است ؛ این کمال نیست واین استکمال جویی نیست ؛ این نیز نوعی درجازدن و سکون است ؛ آیا این مردم نمی توانستند مسافردیارغربت شوند و بازگردند چرا رفتند و در آنجا ماندند  چرا و چرا؟؟!!

رفتار کسی که تصمیم به هجرت دایم گرفته است شاید بدین معنا است که من مردم و ملت خود را نمی پسندم و این ملت کوچک اند و شاید مطالبی از این دست .

 

اگرچه کار متولیان عرصه فرهنگ باید بیش ازاین ها باشد ودربیان تاریخ سرزمین ایران زمین و حتی تاریخ مسلمان شدن مردم را بنویسند و یا از طریق رسانه های عمومی و سمینار ها و جلسات عمومی و یا تخصصی ؛ ذهن تاریخی مردم را افزایش دهند و تاریخ خودشان را بهتر بشناسند تا در آینده دچار کم بینی و عدم درک صحیح نشوند .

سخن در این باب بسیار است و نگارنده نه ادعایی در این تخصص ها دارد و نه پای خود را جای پای متولیان قرار داده است بلکه این سخنان ازاین باب  که عمومی و قابل بیان همگان است لذا قصد دارم تا با هم میهنمان خودم  قدری سخن گفته باشیم و بدانیم و از یکدیگرسوال کنیم که  جایگاهمان در کجای جهان است؟ و ایرانیان باید چگونه خود و فرهنگشان را به دنیا اعلام کنند. .

 همه جای ایران سرای من است      چه نیک و چه بد از برای من است

 

شعار همه ایرانیان است

ایرانی زنده است و حیات دارد ودین اسلام را موهبتی عظیم می داند و پایبند به اصول و عقاید دینی و ملی است و قدرآن را میداند وخاک ایران را سرمه چشم می کند و خداوند متعال را شکر می کند .

1389/9/7 5:37 بعد از ظهر
X